سلام نی مردم، مرگ خوش براتان آرزو می کنم.

آگوست 1, 2009

آری مرگی نتوانید زنده گی را به این بی اراده گی تان ببینید. مرگی که از این دنیا و زجر های بیکرانش رهایی تان بخشد و بتواند مثل آرزوی همیشه گی ام، هیچی باشید.
اتفاقاً امید کردم بعد از این که بودنم را ملزمم، پرنده می بودم، اما امام های پرنده گان وقتی به من می دیدند، بال می کشیدند و این زنده گی را باز زهر تر می ساختند و من می گفتم حتا پرنده ها به این منظور از من فراری اند که شاید باعث شوم تا زنده گی کنند. شاید آنها می گریختند تا بمیرند و از نوازش زنده بودنشان با دستهای من بی ضرر بمانند. مرگ خوش برای شما و برای آنانی که این سوال را حل نتوانسته اند:
چه گناهی داشتم که به این دست های بی دست و پا، به این جهان آمدم، اصلن کی حق داده بود تا مرا بیافرینند؟ چه لازم بود من هیچی نباشم؟

Hello world!

آگوست 1, 2009

Welcome to WordPress.com. This is your first post. Edit or delete it and start blogging!